خواجه سلمان دلشاد خاتون وصفنده دیمش ذفكر بیت ها اگر نبودی مرات تو در لباس ذکور * montani, quod كرفس semen apii -Ergooleron) di) فطر اساليون Graeci زعفتت ننمودی جمال چهر ره عیان بغایت cunt B. SY i. q. ar. J dulcis, limpida et digestu esse لال quae tamen mala lectio pro potest. a. کردن, Coniungitur cum verbis .165 nom. conditoris propugnaculi ذُو القرنين sig ذکر گرفتن et ; شنیدن et رفتن گفتن سد ياجوج وماجوج celeberrimi, quod اختیار کردن nificat : mentionem eligere dicitur; 2) nom. regis cuiusdam in Corano (Sur. 18, 82 sqq.) commemorati. Errant autem, qui existimant nomine نوعی از اذکار مشائخ که) ture non lingua intelligendum esse Alexandrum ذو القرنين ,بگلو کنند نه بزبان و آن حق حق است . magnum Philippi Macedonici filium, nam est alius Alexander, qui tempore سلیم بآن خدای که از شوق او : .g . ذو القرنین اوست multo antiquiore visit چو اهل سلوک بذكر اره بود بر نهال کہ بانی سد است و اوست که مذکور است ذکر خیر 8 ذكر جميل .Bh خشک چمن در کتاب الهی و گفته نمیشود مرادرا اسکندر -ex Sae. bona com . ذكر بالخير Bh et رومی چنانچه زعم کرده است او را ابن اثیر memoratio, laudatio aut commendatio ,,laudatus sit", qua locutione aliquis hono در کتاب خود مسمى بـمرصع و همچنین ذكرش بخير باد et ذكرش بخير .Bh نهده نشده است ذو القرنین مذکور در viri sapientis syriaci بمعنی یاد کردن كتاب الهى باسکندر بل اسکندر غیر این ذو a Mobedis ita dicti, quem festum مرتوما القرنین است و در میان این هر دو فرق بسیار است در زمان وصفات و احوال اینست آنچه agebant. De origine talium dierum festivorum haec leguntur in lex. B. : تصریح کرده است بآن امام همام مورخ چند موبد بوده اند که هریک چند روزرا محدث مسند عماد الدین ابو الفداء اسمعيل از روزهای دیگر افضل میدانسته اند (بن) کثیر الدمشقی در تاریخ بدايه ونهايه و مردمان در عبادتخانه های خود روزهائی که منسوب بهریک از ایشان بوده ایشانرا ید میکرده اند تا نوبت بذکران دیگری برسد بی scribunt ذو المن quod Persae etiam بنام آن موبد میگرده اند و در آن روزه جشن می نموده اند و مرتبه ذکران از مرتبه ), beneficus, benignus, propitius علی نقی : صاحب منت نهادن ... عید فروتر است کمره شکر کاحداث این خجسته فترة 2 دمشقی تیموره) ferrum damascenum ذُكور B شد بتوفيق واهب ذو المن ) F., quam significationem lex. F. vortex maris; fundus s. imum ذهن دريا .pronuntiatione ignota B. sed sec. F ذوراق اشرف : g گرداب وقعر دريا) maris زبرهم خوردگیها نا شکیبا * گرفته خاطرش coll ذهن کشتی .B چون ذهن دریا : تند durus, saevus, pravae indolis نوش حكيم : . . . خو و بد خلق .8 fundus ancoris tenendis factus 3 ذهن خاک دریاست که لنگر در آن opportunus فردوسی بان کردست ای بت سیمین 12 تاثیر ه : eg بند شود و کشتی را ایستد دلیل بود طپیدن بوصل دلربا ه بذهن چشیدن و چاشنی) sapor, gustus ذوق . . .Bh کشتی ما سخت خورد لنگر ما دوش خواندم ترا که هستی دوش Shaksp. J.; cf. Not. et Extr. t. XII, 347, not. 5, et sensu mystico: ea hominis animi conditio, qua verum a falso discernit, non quia ex libris vel ab homine instructus est, sed quia gratia divina eius animum praeclara vi donavit revelando coll. Not. et Extr. t. XII, 315, not. 1, et de Sacy Anth. gr. ar. 440. ذی .in cas.bl و collar) ذی پنبه .a. p n. c. carmen, quod sanniones melodice recitant vel sec. al. 2) scurra vel sannio نقشی که مسخرها سرایند و در کابل رسم ) است که روز داخل شدن صوبه دار در شهر عوام که باستقبال می می آیند آیند مسخرگان تمام بدن بوضعی مقرر در پنبه گرفته رقص کنان چشیدن دادن, Coniungitur cum verbis همراه میباشند و آنرا پهلوان پنبه هم گویند شکستن بردن و زدن کردن چشانیدن و تحمیل که ذی پنبه نام نقش ونام مسخره در یافتن دیدن داشتن انگیختن نیز باشد اشرف گرمی مجلس منصور تراویدن et در گلو فرو رفتن شناختن وسماعش بنگر رقص ذی پنبه و حلاج تماشا ذوق پیما Inde voces cornpositae دارد بعضی از شارحین نوشته اند که در -et ali quae in ذوق سرشت et ایران وقتیکه یاران موافق بباغها می روند وملاعبه میکنند و بر سر پا میرقصند از خوشی B.; Bh. terpretatione non egent Bh. acumen mentis, أذهان .pl ذَهَن et ذهن این لفظرا بر زبان میرانند res interior در مدرکه) ingenium . مرد رامشگر nom. citharoed نينوس ۰ اشرف * بسان آئینه از : . . ته وباطن) F in servitio regis Philocratis مطرب ساده لوحیم خیری بذهن نیست مرا B. F. allato versu quodam (فلقراط) terra ( هرچه هست در دهنست .poetae عنصری ذهن در محاوره خاک خوبست fertilis ذیل بر a. v.; unde . دامن .q pers ذيل ذهن Inde که نهال دران زود میگیرد ,.h دامن بر میان زدن و میان زدن حرفهای کنایه n. c. sermo tropicus خوانی q. v. supra p. 799. h. sine exemplo گفتن و بهم در آویختن |